روضه خوان قدیمی هیئت
واژه ها را چه خوب می داند
فاطمیه برای هر روضه
با کنایه همیشه می خواند
وسط روضه یک نفر آورد
سینی چای قند پهلو را
دم گرفت و به سینه اش می زد
توی دستش گرفت بازو را
روی شمعی که پای منبر بود
اندکی خیره چشم خود را دوخت
چند گلبرگ یاس رویش ریخت
چقدر یاس زود می سوخت
توی مجلس برای خانم ها
روضه را مادرانه تر می خواند
و گریزی به کوچه ها می زد
از گل سینه بیشتر می خواند
او همیشه به واژه ایمان داشت
روضه را تا کنار در می برد
آتشی توی دل به پا می کرد
بعد مسمار حرف خود می خرد
شب آخر میان روضه ی او
چقدر بوی سیب می آمد
پا به پای تمام گریه کنان
شب آخر عجیب می آمد
آنقدر بین روضه گریست
ناگهان چشم های خود را بست
مستمع منتظر سراپا گوش
ایندفعه گوشواره ها نشکست
روضه خوان قدیمی هیئت
بین روضه به آسمان پر زد
نا خودآگاه جسم بی جانش
سر خود را به چوب منبر زد
تا همیشه به یاد آن روضه
می کنم واژه های او تکرار
بین این واژه ها جگر می سوخت
در و دیوار و کوچه و مسمار


 


روضه خوان قدیمی هیئت

روضه ,ها ,واژه ,زد ,هیئت ,خوان ,می خواند ,روضه خوان ,خود را ,خوان قدیمی ,قدیمی هیئت

مشخصات

تبلیغات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

شرکت کیانقش فرش ماشینی کلیک ۹۸ خبرهای متفاوت وبلاگ نوشت های محمدرضا عاشوری فوتبال ایران moarefi جنوبی ترین مرد از کتاب‌هایی که می‌خوانم وبلاگ همیار آموزش